عرقاصم
مستند موفق از دیدگاه من مستندی است که بتواند بر لبهی تیز عدم جانبداری بایستد و اگر گاهی به سمت موافق با عقاید خود منحرف شود مجددا به همان لبه تیز بازگردد. اساسا مشکلی که با مستندهای احمقانه مایکل مور همیشه داشتم همین قضیه جانبداری کورکورانه و عنوان کردن فکتها به صورتی است که عملا در بسیاری از مواقع از چهارچوب منطق خارج شده و نهایتا تبدیل میشود به یک مدیای صرفا تبلیغاتی مشابه اخبار تلویزیونی.
مستند Orgasm Inc نیز علیرغم شروع خوب و موضوع جذابش به همین ورطه سقوط میکند. نگاه جانبدارانه متعصبانه به مشکلات جنصی زنان. طبیعی است که شرکتها و کارتلهای دارویی با توجه به سود هنگفت بازار دارو و با هدف سودآوری بیشتر دست به اقداماتی میزنند که بعضا حتی با ارتقا سلامت منافات پیدا کرده و حتی باعث ضرر و زیان میشود. سومین صنعت سودآور دنیا قطعا در قسمتهایی دچار بیاخلاقیهایی شده و منافع جمعی را فدای سود فردی میکند. به محققان گرنتهای قابل توجه میدهند تا تحقیقاتی با نتایج همراه با bias منتشر کنند که به نفع اثربخشی و معجزهگر بودن محصول دارویی تولیدیشان است. اما این حقیقت که امروزه به هیچ وجه پوشیده نیست و نیاز به روشنگری چندانی ندارد تنها یک سویه قضیه است.
این جور مستندها مثل بحث کردن در محیط مجازی میماند. به عبارتی برای القا نظرات از نمونه و مثالهایی استفاده میکند که همسو با نظرات سازنده است. مثلا اگر صحبت از ناموفق بودن یک روش درمانی است به سراغ کسانی میرود که عوارض را تجربه کردند. یا سراغ کسانی میروند که دارو اثر چندانی بر مشکلشان نداشته است دقیقا مثل همین مردم خودمان که برای اثبات ناکارآمدی سیستم بهداشتی و درمانی اینجا همیشه یک نمونه زنده از خودشان یا نزدیکانشان و بعضا توهمات همسایه و آشنایان در چنته دارند که موقع بحث به آنها استناد کنند.
اما مشکل تنها به اینجا ختم نمیشود. چون به هرحال داروهای مورد بحث که در مستند بهشان اشاره میشود و جهت (FSD(Female Se.x.ual Dysfunction استفاده میشوند نهایتا از طرف FDA تایید نشده و مخالفین به خاطر این پیروزی اشک شادی میریزند. مشکل اساسیتر آنجا است که مستند سعی دارد بالکل وجود چنین مشکلی را منکر شود. با تاکید بر تفاوت آدمها تلاش میکند کل داستان را طبیعی جلوه دهد و کل مشکلات جنصی زنانه را در حد واریاسیونهای طبیعی و مشکلات روحی-روانی و بعضا نگرفتن توجه کافی و خستگی از کار و زندگی روزمره تقلیل میدهد. به عبارتی چون وجود این مشکلات در زنان مثل مردان مستندات دیداری ندارد (عدم توانایی در ارکشن) میتوان بالکل منکر آن شد. این همان ایده خطرناکی است که مستند آن را تبلیغ میکند و همه مشکلات را گردن صنعت پو.ر.ن و تبلیغات شرکتهای دارویی میاندازد.
احتمالا اگر سیلدنافیل (وایاگرا) تولید نمیشد مشکل مردان نیز یک اتفاق فیزیولوژیک طبیعی قلمداد میشد. این دیدگاه همراه با تحذیر که برای ما بخصوص ما به ازای هرروزه دارد سبب میشود تا امکان زندگی بهتر و مطابق با نیازها از آدمها سلب شود. تحقیقات متوقف شود و روند پیشرفت کند و بطئی شود.
در فیلم اصرار عجیبی بر زندگی بدون دارو میشود. این وضعیت "دارو هراسی" در ایران هم به شدت رواج دارد. آدمها حاضرند هزار معلق بزنند و از زالو و حجامت و انواع جوشاندهها و دمکردهها و پوست مار و شاش خرگوش استفاده کنند اما دارو نخورند. در فیلم انواع و اقسام روشهای غیردارویی توصیه میشود از جمله رواندرمانی و تمرینات خاص و استفاده از ویبراتورها. ولی آیا واقعا میشود نیت آدمها را تشخیص داد؟ آیا اگر کسی محصولات غیرداروییش را توصیه میکند به خاطر نیت پاکش برای جلوگیری از عارضهدار شدن آدمها در اثر مصرف قرصها و ترکیبات شیمیایی است؟ یا اینکه نگران بیزنس خودش است که با معرفی یک ترکیب دارویی جدید میتواند فاتحهش خوانده شود؟
فیلم در قسمتی دیگر به جراحیهای زیبایی دستگاه تناسلی زنان میتازد و آن را مصداق ختنه زنان میداند. بحث مدیا و تاثیرات آن بر حس زیباییشناسی آدمها به عنوان مخاطبین بر کسی پوشیده نیست اما سوال اساسی اینجا است که چرا جراحی ترمیمی بینی یا پصتان یا شکم چنین اعتراضاتی را سبب نمیشود؟
